sarina joonam

1392/12/25

1392/12/26 23:56
نویسنده : maman zizi
505 بازدید
اشتراک گذاری
دختر نازنين ماماني، ديگه چيزي تا تولدت نمونده عزيزم. ما هم در تدارك مهموني تولدت هستيم چون سابرينا جون و مادرش الس دارن ميان ايران براي تولد تو.  از طرفي عيد هم نزديكه و كارهاي خونه تكوني و خريد و ...،  ماماني رو خيلي خسته كرده. ولي انشالله تو عيد سعي ميكنيم همگي خوش بگذرونيم و خستگيمون در بره. 

دو روزه كه اسمتو بهتر تلفظ ميكني قبلا وقتي ازت ميپرسيديم اسمت چيه ميگفتي من يا نانانا ولي الان يادگرفتي ميگي دادينا. قربون دادينا گفتنت بشم من عزيزمممممم.
 
خيلي منتظر تولدتي و براي همه تعريف ميكني كه ميما( سابرينا)  بياد من ببلد (تولد) ناناي كنم شم (شمع) فوت كنم. بعدش هم فوت ميكني و ميخندي. 

گاهي اوقات وقتي ميخواي حرف بزني، ميگي من بيبين و تا نگاهت نكنيم حرفتو نميزني. 
چند روزه من و صدا ميزني مامان جون. و من ديگه ضعف ميكنم وقتي منو اينجوري صدا ميزني. نميدونم از كجا ياد گرفتي چون ما به مامانمون نميگيم مامان جون خخخخ. فكر كنم از تلويزيون ياد گرفتي. راستي علاقه زيادي به تماشاي كارتون داري و وقتي از خواب بيدار ميشي ميگي مامان بيليزون بيبينم. شينين زبو بياد ( شيرين زبون اسم يه كارتونيه كه شبكه پويا پخش ميكنه و تو دوستش داري) وقتي هم ميخواهيم بريم بيرون ميگي بيليزون آموش كن ( خاموش كن) 

عروسك من، هفته پيش دومين عروسي هم رفتيم. عروسي نرگس جون دختر خاله من. تو هم لباس عروسي كه خاله زهرا بهت داده بود و پوشيدي. خيلي خوشحال بودي و همش ميگفتي من عسوس(عروس) شدم. از وقتي هم كه عروس اومد تو سالن اشك ميريختي كه بايد بريم بالاي سن كنار عروس بشينيم. تا ميومديم پايين دوباره گريه ميكردي و ماماني مجبور شد تا زماني كه به قول خودت بادام ( داماد) نبود كنار عروس بشينيم. البته يه كمي هم ناناي كردي.
اين هم عكس پرنسس زيباي خودممممم 


مامان جون شیرینیش اوشزه (خوشمزه) ست

یک روز هم رفتیم خونه باباجی و داشتم برای شام کتلت درست میکردم که طبق معمول تو هم اومدی و میخواستی درست کنی. یه کوچولو مایع کتلت کذاشتم تو دستت و یه کتلت خیلی خیلی کوچولو با اون دستای قشنگت درست کردی و گذاشتم سرخ شد. البته خاله لیلا تمام مراحل کتلت پزون نیشخندشما رو فیلم گرفته ولی چند تا عکس دارم که برات میذارم.

به به چه اولتی ( کتلتی) درست کردم

ای باااابااااا....خاله لیلا یه قاشق چنگال کوچولوتر به من میدادی 

بخورم ببینم چطوره....
اوشزه ( خوشمزه) بود... اولت ( کتلت) باااااززززز

نمنون ( ممنون) مامان جون


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

عاطفه مامان انیتا
3 فروردین 93 17:59
سلام سلام عیدتون میارک به این سارینا خانوم چ لباس عروس قشنگی...نوش جونش که داره کتلت میخوره عزیزم...دیگه داره دخمل دوساله میشه ایشالا سایه پدر مادرش هزاران سال بالاسرش باشه عزیزم ما هم اپیم
خاله فازی(مامان حسنا)
15 فروردین 93 20:30
ای جون نوش جونت
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به sarina joonam می باشد