sarina joonam

1393/06/13

1393/6/13 16:56
نویسنده : maman zizi
435 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنينم، الان دو سال و پنج ماه و ١٠ روزه شدي. ديگه چيزي نمونده تا دو سال و نيمگي. بايد بگم كه الان تقريبا  دو هفته اي هست كه ديگه پوشك نميشي و جيشتو ميگي. خداروشكر خيلي هم آماده بودي و خوب كنار اومدي. آفرين دختر قشنگممممم تشویق

 

 

خيلي بلبل زبون تر شدي و حرفاي بامزه ميزني. البته زورگو هم شدي و مدام دستور ميدي و ما هم بايد حتما گوش بديم و دستوراتت رو اطاعت كنيم. ولي من آرزو به دل موندم وقتي باهات مخالفت ميكنم تو بگي چشم. فقط حرف خودتو ميزني. فعلا عيبي نداره چون ميدونم اقتضاي سنته. انشالله وقتي بزرگتر شدي بهتر بشي. 

١٥ مرداد من و تو و بابا رسا با دادا و مامي به دعوت عمو رهي رفتيم تركيه. خيلي خوش گذشت مخصوصا به تو. به خاطر اينكه از صبح بعد از صبحانه ميرفتي اب بازي تو استخر بچه ها البته به قول خودت استخ ني نيا و  به زور بايد براي نهار مياورديمت بيرون دوباره بعد ناهار ميرفتيم اب بازي تا عصر كه با گريه بايد مياورديمت بيرون كه يك ساعت بخوابي. البته روز اول با بابا رسا رفتي تو استخر ني نيا ولي پات سر خورد و سرت رفت زير آب و ترسيدي و ديگه هركاري كرديم نرفتي تو اب. فقط كنار استخر ميشستي و بازي ميكردي ولي از فرداش بالاخره ترست ريخت و حتي تو استخر بزرگا ميومدي و با هم آب بازي ميكرديم. ي بازي ديگه هم كه ميكردي كنار استخر مي ايستادي و ميشمردي سه دو سه و ميپريدي تو بغل ما و اين بازي رو خيلي دوست داشتي و حسابي كيف ميكردي. براي غذا خوردن هم دوست داشتي بري تو رستوران نينيا غذا بخوري  و ني نيها رو تماشا ميكردي و باهاشون حرف ميزدي ولي اونا زبون تو رو نميفهميدن و هيچي نميگفتن. چشمک

اينم عکسای مسافرت سارينا جون. 

 

بقیه در ادامه مطلب

 

روزي هم كه برگشتيم جشن دندوني آرسام كوچولو بود و عصر با اينكه خيلي خسته بوديم ولي تو جشن آرسام جون شركت كرديم و خيلي بهمون خوش گذشت. ما هم حسابي رنگ پوستمون برنزه شده بود و سوخته بوديم. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

سارا
14 شهریور 93 14:24
عزیزه دلم هر روز قشنگ تر از دیروز میشی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به sarina joonam می باشد