sarina joonam

91/2/4 تا 91/2/8

1392/10/5 0:15
نویسنده : maman zizi
789 بازدید
اشتراک گذاری

 

اولین مسافرت مسافر كوچولوي من       

 

هفته پيش مامان مرضيه و بابا ركني رفتن شمال. ما تصميم داشتيم تعطيلات خرداد كه تو هم يه كم بزرگتر شده باشي بريم شمال كه مامان مرضيه گفت فرناز ومامان وباباش دارن ميان شمال. شما هم بيايين. بابا رسا خيلي خوشحال شد چون يكساله كه مسافرت نرفتيم ولي من مي ترسيدم بريم چون هنوز خيلي ظريف وكوچولويي قربونت برم. ولي توكل كردم به خدا و تو رو سپردم به خودش كه به سلامت بريم و برگرديم. بابايي كه از سر كار برگشت  راه افتاديم. دختر قشنگم براي اولين بار خوابيدي تو كريرت وتا فيروزكوه هم خواب بودي. فقط بلند ميشدي شير مي خوردي و دوباره مي خوابيدي. ولي به خاطر تكوناي ماشين هم زياد بالا اوردي عزيز دلمممممم. 

 

 اينجا رو ببين مثل فرشته ها خوابيدي گلمممممممم 



 

جيگر مامان تو شمال خيلي خوش خواب شدي. ماشالله شبا سه چهار ساعت مي خوابي و ماماني حسابي خستگي در ميكنه. فرناز هم خيلي به شما حسودي ميكنه چون نميتونم برم باهاش بازي كنم و بيشتر دوروبر تو هستم عزيزم. 

خاله ليلا و عمو حامد هم اومدن و با فرناز اينها رفتن دريا ولي ما خونه مونديم و نرفتيم چون ترسيدم سرما بخورى. ولي قول ميدم دفعه بعد كه اومديم شمال حتما حتما ببرمت و چند تا عكس خوشگل هم از شما بگيرم.


این خانوم خوشگله فرناز جونه 

 

 

 اینم خاله لیلا واست نوشته عزیزم 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به sarina joonam می باشد