1391/08/04
دختر قشنگمون ديروز هفت ماهش تموم شد.
امروز من و بابا رسا شما رو برديم مركز بهداشت براي اندازه گيري قد و وزنت. وزنت ٧٦٠٠ بود و قدت ٦٨. ماشالله خيلي خيلي شيطون شدي عزيزكممممم. ديگه نميتونم يك لحظه تنهات بذارم. صبح ها وقتي تنهات ميذارم و ميرم اشپزخونه تا برات تخم مرغ درست كنم ميزني زير گريه و تا نزديك اشپزخونه سينه خيز ميايي تا بغلت كنم.... فقط دوست داري كنارت بشينيم و باهات بازي كنيم. دستاتو به مبل يا ميز ميگيري و بلند ميشي ....ميري زير ميز ناهار خوري و اونجا گير ميكني و بعدش هم گريه تا به دادت برسم. پرده آويز و مي كشي. وقتي با دستامون نگهت ميداريم يه ريز بالا پايين ميپري و مي خوني و ماشالله خسته هم نميشي. شير خوردنت و كه نگووووو. بايد كنارت بخوابم تا شير بخوري. تو هم ماشالات باشه هم شير مي خوري هم از سر و كول ماماني بالا ميري و سينه ماماني رو هم با خودت ميكشي اين ور و اون ور. تازه نيشگوناي ريز و درد ناك هم از سينه ماماني ميگيري با اون انگشتاي كوچولوت قربونت بشممممممم. البته بايد بگم هر كسي شما رو بغل كنه از گردنش نيشگون ميگيري شيطونك من. كلمه هاي بيشتري به كارمي بري مثل ااا... اد... دد... دادا... ماما... گ گ گ...
عسلكم ديگه چيزي نمونده تا دندوناي قشنگت سر بزنه . لثه هات سفت و سفيد شده وخيلي ميخاره و بي اشتها شدي. از ده روز پيش هيچي وزن اضافه نكردي. سوپ و كه خيلي دوست داشتي نميخوري. حريره بادوم و سرلاك و زرده تخم مرغ هم خوب نميخوري. ولي ماماني نااميد نميشه و هر روز برات درست ميكنم تا اگر شده حتي يك قاشق بخوري. ولي اب سيب و خيلي دوست داري و همه شو ميخوري. مهربونم عاشقتمممممم.
بقیه عکسها در ادامه مطلب
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی