sarina joonam

1391/6/18

1392/8/19 13:32
نویسنده : maman zizi
185 بازدید
اشتراک گذاری

 

***  به به غذای خوشمزه  ***

 


قند عسلم ديگه ٥ ماه و نيمه شدي و از امروز شروع كردي به غذا خوردن. البته با تشخيص دكترت. ماماني برات فرني ارد برنج درست كرد و شما نوش جان كردى و خوشبختانه خيلي دوست داشتى. بعدش هم اب جوشيده خوردي و فكر كنم خيلي بيشتر خوشت اومد چون همچين ملچ و مولوچي ميكردي كه بيا و ببين. نوش جووووووونت عزيز دلمممممممم.



 

خانوم  طلا قرار بود از مسافرت كه مياييم خاطرات سومين سفرت رو برات بنويسم ولي به خدا اصلا تا الان فرصت نكردم. تو اين سفر هم خيلي خانوم بودى ولي تو ماشين يه كوچولو حوصله ات سر مي رفت و خداييش حق داشتى. مسافت طولاني بود و ما هم خسته شديم چه برسه به تو عزيزكممممم. رفتيم كرمانشاه خونه عمو نصى  كه باباى عمه ثمينا ميشه. ديانا هم اونجا بود و خيلي دوست داشت تو رو بغل كنه و با شما بازي كنه.
 
 
 
اینم یه عکس خوشگل از تو ودیانا جون





٣روز كرمانشاه بوديم و بعد رفتيم كنگاور. چند تا از فاميلهاي بابا ركني اونجا هستند. ما رفتيم خونه عمو نظام. پشت خونه عمو نظام يك باغ بزرگ و قشنگ بود كه بيشتر مي رفتيم اونجا و چند تا عكس قشنگ هم انداختيم.





 البته حياط خونشون هم خيلي قشنگ بود و يه حوض كوچولو هم داشتن كه بابا ركني پاهاي نازت و مي كرد تو حوض و خدائيش تو هم كيف مي كردي. 





ولي شب اخري كه اونجا بوديم و شما خواب بودي به خاطر ناپرهيزي ماماني كه زياد سردي خورده بودم دل درد شديدي گرفتي و خيلي گريه كردي كه همه ما ترسيده بوديم. خلاصه بعد از اينكه گريپ ميكسچر خوردي و كلي راه برديمت اروم شدي و دوباره خوابيدي قربونت برممممممممم. ماماني قول ميده كه ديگه مواظب خورد و خوراكش باشههههههه.
 
 
 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به sarina joonam می باشد