sarina joonam

1391/4/3

      سه   ما هگي  سارينا   جو ووو نمممممم   مبار ك امروز هم من و بابايي شمارو برديم براي اندازه گيري قد و وزن. وزنت  ٥٥٥٠   شده بود و قدت  ٦٠ سانتي متر. وزنت  ٢٠٠   گرم كم بود و ماماني خيلي غصه خورد عزيز دلم ...  دكتر گفت شيرم كم شده و بايد تقويت كنم ...  ليدي ميل هم گفت بخورم ...  فدات شم ماماني ، قول ميدم كه هركاري بتونم انجام بدم تا شما حسابي سير بشي و قوي بشي. ولي خدا رو شكر ميكنم كه سالمي گلم . .. بقیه عکسها در ادامه مطلب       ...
21 آبان 1392

1391/5/5

      واااااي بازم واكسن...                             امروز هم نوبت واكسن  ٤  ماهگيت بود خانوم خوشگله و جيگر ماماني برات كباب ...  وزنت تو چهار ماهگي  ٦١٠٠  و قدت  ٦٣  بود ...  خداروشكر وزن گيريت بهتر شده بود ولي دكتر يه غذاي كمكي داد كه وزن گيريت بيشتر بشه ولي طبق معمول كه چيزي جز شير ماماني نمي خوري اون غذا رو هم نخوردي. ( خدائيش بد مزه بود من يه كم خوردم. هههههه ) موقع واكسن زدن خيلي گريه كردي قربونت برم ...  امروز هم حالت زياد خوب نبود و يه ذره تب هم داشتي ...
21 آبان 1392

1391/3/5

                            الهي قربونت برم ماماني ...   ديروز روز واكسنت بود و من و بابا رسا شمارو برديم درمانگاه ...  خيلي برات ناراحت بودم چون طاقت دردكشيدنت رو نداشتم ...  اول قد و وزنت رو گرفتن و بعد به دو تا پاهاي نازت واكسن زدن ...  خيلي گريه كردي ماماني ولي زود اروم شدي ...  قربون اون صبوريت برم ...  وزنت تو دو ماهگي  ٥  كيلو بود و قدت ٥٨  سانتي متر و دور سر  ٣٧.٥ ...  همه چي خوب بود و از اين بابت خيلي خوشحال بودم ... ...
20 آبان 1392

1391/2/13

  * * * * *  چهل   روز گيت   مبا رك  ماما ني  * * * * * * عزيز مامان امروز چهل روزه شدي و مامان مرضيه امروز اومد و تو يه ظرف اب سوره يس و چند تا دعاي ديگه خوند و برديمت حموم و اون اب و رو سرت ريختيم. بعدش هم چند تا عكس يادگاري گرفتيم  ...  قربونت برم من....عزیزم... ...
20 آبان 1392

1391/6/18

  * * *   به به غذای خوشمزه   * * *   قند عسلم ديگه ٥ ماه و نيمه شدي و از امروز شروع كردي به غذا خوردن. البته با تشخيص دكترت. ماماني برات فرني ارد برنج درست كرد و شما نوش جان كردى و خوشبختانه خيلي دوست داشتى. بعدش هم اب جوشيده خوردي و فكر كنم خيلي بيشتر خوشت اومد چون همچين ملچ و مولوچي ميكردي كه بيا و ببين. نوش جووووووونت عزيز دلمممممممم.   خانوم  طلا قرار بود از مسافرت كه مياييم خاطرات سومين سفرت رو برات بنويسم ولي به خدا اصلا تا الان فرصت نكردم. تو اين سفر هم خيلي خانوم بودى ولي تو ماشين يه كوچولو حوصله ات سر مي رفت و خداييش ح...
19 آبان 1392

1391/6/1

      ساريناى قشنگ ما ،  خيلي خواستنى شدى مامانى  . قبلا صبح ها كه از خواب پا ميشدى بى سروصدا با خودت بازى مى كردى، گاهى اوقات هم دور خودت ميچرخيدى تا امروز صبح كه بيدار شدى و حدود نيم ساعت با خودت حرف ميزدى ...                        اااااااا وووووووو  ااااااييييييييي   قققققققووووووو                                                                ...
19 آبان 1392

1391/08/14

            سارينا سادات خانوم عزيز   عيدت مبااااااارك         ديروز عيد غدير بود و سادات خانوم ما اولين ساليه كه در كنار ماست. قشنگم خيلي خوشحاليم كه در كنارمونى.   ديروز رفتيم خونه بابا ركني و مامان مرضيه. همه براي ديدن تو اومدن اونجا. كلي هم عيدى گرفتى.  ولي تو ٣ روزه كه تب داري و اصلا حال بازي و مهموني نداري . قربون اون چشماي قشنگت. نميدوني چه حالي دارم و چقدر دلم برات كبابه. همه ميگن ميخواي دندون دربياري و به خاطر همين تب كردي. ولي دكترا اين حرفا رو قبول ندارن و ميگن گلوت چرك كرده. دوباره انتي بيوتيك دادن. واااااااي بازم دار...
19 آبان 1392

1391/07/03

فرشته محبوبممممممم ٦ ماهگيت مبارك  هووووووورررررررااااااا دخملكم امشب  همزمان با تولد ماماني ٦ ماهگي شما رو هم جشن گرفتيم. يه جشن خودموني و ساده كه مهمونامون خاله ليلا و مامان اعظم و باباجي و مامان مرضيه و باباركني بودن .... البته قرار بود شام بريم بيرون ولي چون شما سرما خوردي و حالت زياد خوب نبود خونه مونديم و از بيرون شام گرفتيم. ماماني هم يه كيك خوشمزه درست كرد و شما هم خوشت ميومد كه دستاتو بكني تو كيك با اينكه مريض بودي.... اي شيطوووووون بلاااااااا   ولي امروز خيلي اذيت شدي گلمممممم ... از صبح كه بيدار شدي خيلي بي حال بودي، سرفه ميكردي و ابريزش بيني ش...
18 آبان 1392

1391/2/3

   عزيز دلم يك ماهگيت مبارك     امروز جيگر مامان يكماهه شد و با مامان اعظم رفتيم مطب دكتر تا قد و وزنت رو بگيره. ماشالله رشدت خوب بوده ماماني. وزنت ٤كيلو و١٠٠ گرم بود و قدت ٥٤ سانتي متر. خيلي خوشحالم دختر قشنگم. دوست دارم.  ...
13 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به sarina joonam می باشد